جدول جو
جدول جو

معنی اشک شادی - جستجوی لغت در جدول جو

اشک شادی
اشکی که از غایت شادی و خوشحالی جاری شود، اشک طرب، اشک شیرین، اشک شکرین
تصویری از اشک شادی
تصویر اشک شادی
فرهنگ فارسی عمید
اشک شادی(اَ کِ)
اشکی که از غایت فرح و از گریۀ شادی بریزد:
اشک شادی به کنج دیده دوید
مستعد فرودویدن باد.
ظهوری (از آنندراج).
و رجوع به اشک طرب و اشک شیرین و اشک شکرین و اشک شکری شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشک باری
تصویر اشک باری
اشک باریدن، اشک ریختن، گریستن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ کِ شِ کَ / شِکْ کَ)
اشک شادی:
ذره در کلبه به خونابه گری
مست غلطیدن اشک شکری.
زلالی (از آنندراج).
و رجوع به اشک شادی و اشک طرب و اشک شیرین و اشک شکرین شود
لغت نامه دهخدا
(اَ کِ وو)
همان بکاء و گریۀ حضرت داود علی نبینا و علیه الصلوه و السلام که از خوف زلتی که از آن حضرت به ظهور آمده می باشد:
قدحهای چون اشک داودی از می
پریخانه های سلیمان نماید.
خاقانی.
و از این بیت خاقانی اشک سفید فهمیده میشود، چه اشک شور که از غم ریخته میشود، سفید میباشد. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ابومحمد محمود بن محمد بن حسن بن حامد اشکیشانی. از ابوبکر بن رنده و جز وی حدیث کرد. (از معجم البلدان) ، تباه شدن دست کسی و خشک گردیدن: اشلّت یده (مجهولاً). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مِ)
چشمی که از شوق و آرزوی خبری در پریدن باشد. (آنندراج) :
مگر می آید امشب گلعذارم
که همچون چشم شادی بیقرارم.
مفیدبلخی (از آنندراج).
چه نکو دمی که آیی بدر و چو چشم شادی
ز هجوم شوق روی تو ز جا پریده باشم.
مفید بلخی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چشم شادی
تصویر چشم شادی
چشمی که ار شوق آرزوی خبری در پریدن باشد
فرهنگ لغت هوشیار