اشکی که از غایت فرح و از گریۀ شادی بریزد: اشک شادی به کنج دیده دوید مستعد فرودویدن باد. ظهوری (از آنندراج). و رجوع به اشک طرب و اشک شیرین و اشک شکرین و اشک شکری شود
اشکی که از غایت فرح و از گریۀ شادی بریزد: اشک شادی به کنج دیده دوید مستعد فرودویدن باد. ظهوری (از آنندراج). و رجوع به اشک طرب و اشک شیرین و اشک شکرین و اشک شکری شود
همان بکاء و گریۀ حضرت داود علی نبینا و علیه الصلوه و السلام که از خوف زلتی که از آن حضرت به ظهور آمده می باشد: قدحهای چون اشک داودی از می پریخانه های سلیمان نماید. خاقانی. و از این بیت خاقانی اشک سفید فهمیده میشود، چه اشک شور که از غم ریخته میشود، سفید میباشد. (آنندراج).
همان بکاء و گریۀ حضرت داود علی نبینا و علیه الصلوه و السلام که از خوف زلتی که از آن حضرت به ظهور آمده می باشد: قدحهای چون اشک داودی از می پریخانه های سلیمان نماید. خاقانی. و از این بیت خاقانی اشک سفید فهمیده میشود، چه اشک شور که از غم ریخته میشود، سفید میباشد. (آنندراج).
ابومحمد محمود بن محمد بن حسن بن حامد اشکیشانی. از ابوبکر بن رنده و جز وی حدیث کرد. (از معجم البلدان) ، تباه شدن دست کسی و خشک گردیدن: اشلّت یده (مجهولاً). (منتهی الارب)
ابومحمد محمود بن محمد بن حسن بن حامد اشکیشانی. از ابوبکر بن رنده و جز وی حدیث کرد. (از معجم البلدان) ، تباه شدن دست کسی و خشک گردیدن: اُشِلَّت ْ یده (مجهولاً). (منتهی الارب)
چشمی که از شوق و آرزوی خبری در پریدن باشد. (آنندراج) : مگر می آید امشب گلعذارم که همچون چشم شادی بیقرارم. مفیدبلخی (از آنندراج). چه نکو دمی که آیی بدر و چو چشم شادی ز هجوم شوق روی تو ز جا پریده باشم. مفید بلخی (از آنندراج)
چشمی که از شوق و آرزوی خبری در پریدن باشد. (آنندراج) : مگر می آید امشب گلعذارم که همچون چشم شادی بیقرارم. مفیدبلخی (از آنندراج). چه نکو دمی که آیی بدر و چو چشم شادی ز هجوم شوق روی تو ز جا پریده باشم. مفید بلخی (از آنندراج)